عصر دنا: از روزهای پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷، جمهوری اسلامی با موجی از خصومتها، تهدیدها و سناریوهای تخریبی مواجه شد؛ خصومتهایی که نه تنها به گفتارها و مواضع دیپلماتیک محدود نماند بلکه در طول چهار دهه، در قالب سیاستهای میدانی، عملیاتهای امنیتی، تروریستی، تحریمی، روانی و رسانهای ظهور و بروز یافت. آمریکا، رژیم صهیونیستی و همپیمانان غربی آنان، در پی آن بودند که نظم نوظهوری را که انقلاب اسلامی در منطقه غرب آسیا رقم زده بود، در نطفه خفه کنند و گفتمان برخاسته از استقلال، هویت اسلامی و ایستادگی در برابر سلطه را با زور، فریب و فشار، از حافظه ملت ایران پاک سازند.
نخستین میدان تقابل بزرگ، جنگ تحمیلی هشت ساله بود که با چراغ سبز آمریکا و همدستی بلوک غرب و ارتجاع عرب به رهبری صدام حسین آغاز شد. صحنهای که قرار بود ظرف چند روز به اشغال تهران بینجامد، اما به آزمون بزرگ مقاومت و سربلندی ملت ایران بدل شد. این نبرد فرسایشی، هرچند هزینههای سنگینی به همراه داشت، اما بهعنوان نخستین نمایش قدرت دفاعی ایران، پایههای بازدارندگی نوین و تجربهاندوزی در عرصههای نظامی، مهندسی، اطلاعاتی و صنعتی را پدید آورد و ملت ایران را از یک تجربه تاریخی عبور داد که هر امتی در مسیر استقلال باید از آن بگذرد.
پس از آن، میدان جنگ تغییر شکل داد، اما جوهره خصومت تغییری نکرد. ترور دانشمندان هستهای، خرابکاری در مراکز راهبردی و حملات سایبری به تاسیسات حیاتی کشور، بهویژه در حوزه انرژی هستهای، نشان از آن داشت که دشمن راهبرد خود را از نبرد آشکار به جنگ پنهان و هدفمند تغییر داده است. ترورهای بزدلانه شهیدان علیمحمدی، احمدیروشن، فخریزاده و دیگر اندیشمندان ایرانی، صرفا هدف حذف افراد نبود، بلکه تلاشی برای توقف مسیر استقلال علمی ایران بهحساب میآمد. در کنار این ترورها، خرابکاریهایی چون حمله سایبری استاکسنت علیه نطنز، آغاز فاز جدیدی از نبرد فناورانهای بود که از سلاح و تانک عبور کرده و به کیبورد و شبکههای الکترونیک و جاسوسی سایبری رسیده بود.
جنگ تحریمها نیز فصلی تازه از خصومت دشمنان بود که با هدف فروپاشی اقتصادی جمهوری اسلامی طراحی و اجرا شد. سیاست فشار حداکثری ترامپ، نه تنها ابزاری برای تسلیم ایران در برابر خواستههای واشنگتن بود، بلکه سلاحی خاموش برای دامن زدن به نارضایتی داخلی، بحران معیشت و تشدید شکاف اجتماعی طراحی شد. اما آنچه این پروژه سنگین را ناکام گذاشت، تکیه ایران بر الگوی اقتصاد مقاومتی، تقویت زیرساختهای بومی و تابآوری مردم در برابر فشارها بود؛ مردمی که بهرغم تنگناهای بیسابقه، نه تنها تسلیم خواستههای تحمیلی دشمن نشدند، بلکه بار دیگر نشان دادند که در میدان جنگ اقتصادی نیز، توان مقاومت دارند.
در کنار همه این اقدامات بیرونی، دشمن بهدنبال یافتن نقطه نفوذ در درون کشور نیز بود. اغتشاشات داخلی، فتنههای سیاسی، پروژههای رسانهای، و جنگ شناختی در فضای مجازی، همگی ابعاد مکمل یک راهبرد پیچیده و ترکیبی برای تضعیف انسجام داخلی بودند. از فتنه ۸۸ تا ناآرامیهای ۹۶، ۹۸ و ۱۴۰۱، نشانههایی آشکار از طراحی شبکهای بود که در آن، شبکههای رسانهای خارجی، سلبریتیهای اجارهای، نهادهای امنیتی بیگانه و عوامل نفوذی داخلی همزمان به میدان آمده بودند. هدف این پروژهها، تغییر رفتار حاکمیت ایران از درون، با اتکا بر فشار خیابانی و هیاهوی رسانهای بود. اما آنچه در عمل رخ داد، افزایش آگاهی عمومی، تقویت اعتماد به نظام، و رسوایی آشکار مزدورانی بود که نقاب روشنفکری و دلسوزی به چهره داشتند، اما عملاً مجریان پروژه بیثباتسازی دشمنان بودند.
در دهه پنجم انقلاب، شکل جنگ وارد مرحلهای پیچیدهتر بهنام جنگ ترکیبی شده است؛ مفهومی که در آن، ابزارهای نظامی، امنیتی، اقتصادی، رسانهای، فرهنگی و روانی، بهطور همزمان و هدفمند علیه یک ملت به کار گرفته میشود. در جنگ اخیر ایران و رژیم صهیونیستی در سال ۱۴۰۴، نشانههایی واضح از این جنگ ترکیبی دیده شد؛ از ترورهای هوشمندانه با فناوری هوش مصنوعی، تا تحریک قومیتها، گسترش اخبار جعلی، هک سامانههای حیاتی، ارسال پهپادهای مهاجم، تلاش برای ایجاد اغتشاشات همزمان در چند شهر و فعالسازی گسلهای اجتماعی. دشمن اکنون تلاش دارد با استفاده از همه ابزارهای موجود، ایران را از درون به فروپاشی بکشاند؛ اما آنچه تاکنون سد راه این امواج تخریب شده، سه مؤلفه اساسی است: رهبری هوشمندانه، وطن دوستی ایرانیان، و پویایی نظام در بهروزسازی ابزارهای دفاعی و امنیتی.
آنچه در پایان میتوان با اطمینان گفت، آن است که جمهوری اسلامی ایران از مرحله تثبیت به مرحله تعمیق راهبردی رسیده است؛ مرحلهای که در آن، تهدیدها نهتنها کارکرد بازدارنده ندارند، بلکه انگیزهای مضاعف برای خودسازی، نوسازی و استقلال بیشتر فراهم میآورند. دشمنان نظام اسلامی اگر در گذشته در خیال تسخیر تهران بودند، امروز درگیر مدیریت فروپاشی درون خود هستند. غرب، که زمانی بانی نظم نوین جهانی بود، امروز در چنبره بحرانهای هویتی، اقتصادی و اجتماعی قرار گرفته است، و اسرائیل که داعیه امنیت آهنین داشت، اکنون در برابر اراده محور مقاومت، به وضوح نشانههای درماندگی و ترس را به نمایش میگذارد.
در چنین بزنگاهی، جمهوری اسلامی ایران باید با حفظ وحدت، ارتقای کارآمدی، تکیه بر جوانان، تقویت زیرساختها و هوشیاری دائم نسبت به نقشههای دشمن، مسیر عزت و استقلال را با اطمینان بیشتری ادامه دهد. آینده، متعلق به ملتهایی است که نه با تردید، بلکه با ایمان، در راه دشوار خود قدم برمیدارند. جمهوری اسلامی ایران از آن ملتهاست.